نتایج جستجو برای عبارت :

29Aban

یه درخت خشک و بی بر میون کویر داغ
توی ته مونده ذهنش نقش پر رنگ یه باغ
شاخه سبز خیالش سر به آسمون کشید
بر رو دوشش همه پر شد ز اقاقی سفید
 
شاخه سبز خیالش سر به اسمون کشید
برودوشش همه پر شد ز اقاقی سفید 
زیر سایه خیالی کم کمَک چشماشو بست
دید دوتا کفتر چاهی روی شاخه هاش نشست
 
اولی گفت اگه بارون باز بباره توکویر
دیگه اما سررسیده عمر این درخت پیر
دومی گفت که قدیما یادمه کویر نبود
جنگل و پرنده بود و گذر زلال رود
گفتن و از جا پریدن با یه دنیا خاطره
اون د

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها